جوجوی منجوجوی من، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

فاطمه جوجه حنایی مامان رهرا

دخترم انقد بزرگ شده ک میتونه خودش بی کمک بره

سلامناز گل مامان زهرا قربوت شکل ماهت برم الهی الهی الهی ک انقد نمک و ناز شدی دلبری میکنی از همه شیظون وبلا تا دلت بخاد از دیروز بی کمک خودت چهار دست و پا میری دورت بگردم دقیق هفت ماه و 4 روزگیت رفتی البنه قبلش م سعی میکردی دندونتم ک خبری نیس یسره همه چی و میکنی تو دهنت با حرص لثه تو میخارونی عسلی ولی خیلی بلا شدی یچیزی رو ازت بگیرن دعوا میکنی دستو حالت بشکن میکنی اهنگ بزارم تو باش میخونی خیلیییی خاستنی هسی مامانی وزنتم شده 8 کیلووووووووو عشق مامان فعلا بووووووووووووووووس عشقم
29 مهر 1393

کارای جدید و ژیشرفتای خانم گلم

سلام دردونه قربون شکل ماهت برم ک انقد شیطون شدی اصلا یجا ثابت بند نمیشی یسر وول میخوری جیغ میکیشس چ زود بزرگ شدی دخترم چندرروزه ک یاد گرفتی ددَدَدَمیگی و زبونتو میاری بیرون سینه خیز جلو میری تا اهنگ میزاریم دستتو میبری بالا یا باهم جفت میکنی و بالا پایین میکنی مث بشکن انقد کارات نمکه ک نگو فیلم گرفتم برات تو ارشیوته وای ی چیزی ک بر میدای ازت میکرن انقد خوشگل دعوا میکنی خوردنی من خعلی دوست دارم مامانی بوووووووس تایعد ....
20 مهر 1393

اولین مریضی خانوم گل و مسافرت بندر و واکسن و شیرین کاری های جدید...

سلام نفس مامان الهی ک فدات شم من ک داری روز ب روز شیرین تر میشی مامان جوووووون قربونت برم ک چند وقت مریض شدی مامانی داشتم دق میکروم سرما خوردی بعدشم حساسیت حسابی اذیت شدی نفسی بخاطر همینم واکسنت عق ب افتاد و دیروز برات زدیم دورت بگردم خداروشکر خیلی بخاطر واکسن اذیت نشدی فقط ی کوچولو تب کردی دورت بگردم همه دردات بریزه تو تن مامانت الهی واما سفرت ب بندر و قشم ک باددوستای بابتیی رفتیم با وحود اینکه خعلی گرم بود ولی ب تو خیلی خوش گذشت چون همش تو بغل بودی و وقتی میرفتیم مرکز خرید تو ماشینا ی اونجا میشستی و کیف میکردی عکس ووفسلمشو تو ارشیو ت دارم  ی عالمه لباس برات از اوتجا گرفتم شیرین مامان واما شیرین کاریای جدید نشستن و ک تکمیل شدی...
16 مهر 1393
1